تست خود شناسی . (چقدر محبوب هستید ؟ )

-ساعت اول درس به دلیلی منتفی میشود. با وقت بیکاری خود چه کار میکنید؟
الف- این 45 دقیقه را با دوستانم میگذرانم.
ب- دلم میخواهد از وقت برای گردش و پیاده روی استفاده کنم.
ج- جایی در گوشه ای مینشینم و درسی که ضعیف هستم را مطالعه میکنم.
 
2 -از کی تا به حال این لباس را میپوشی؟
الف- دو تا سه ماه است.
ب- فقط امروز! من هر روز مانتوی جدیدی میپوشم.
ج- مدتهای زیادی است.
 
3-چند تا از دوستانت تصمیم میگیرند که برای اولین بار به یک رستوران بروند . اگر از تو بخواهند که با آنها بروی چه میگویی؟
 
الف- خیلی عالیه. همیشه دلم میخواست جدیدترینها را امتحان کنم.
ب- نه. متشکرم. ممکن است از طعم غذاهای آنها خوشم نیاید.
ج- آیا نمیشود از همان غذای خانگی هر روز مان بخوریم؟
 
4 -تعطیلات آخر هفته نه تنها خسته کننده بوده- بلکه کلی دعواهای خانوادگی هم شد. روز شنبه صبح وقتی به کلاس میروی چه صحبتی میکنی؟
 
الف- پدرت وسط دعوا یک ضرب المثل را وارونه گفت و شما از خنده روده بر شدید.
ب- تعطیلات آخر هفته این دفعه نه خیلی خوب و نه خیلی بد بود.
ج- خانواده عزیزت در حال حاضر با تو کاملا چپ افتاده اند
 
5 - دوستان شما به منظور کمک رسانی به خانواده های نیازمند قرار است خدماتی را انجام دهند –برای فروش کالاها و برنامه ریزی –کمک های ضروری نیاز است. آیا در آن شرکت میکنی؟
 
الف- البته که شرکت میکنم! برای چنین کار خیری انسان باید بی چون و چرا شرکت کند.
ب- خیلی دلم میخواست شرکت کنم اما به خاطر کلاس موسیقی و زبان اصلا وقت ندارم.
ج- چنین کارهایی معمولا خیلی وقت میبرد. حوصله این کارها را ندارم.
 
6 -تو با دوست جدیدی آشنا شده ای و او تو را دعوت میکند که جایی بروید. اگر او از تو بخواهد که کجا با هم برویم یا چه کاری انجام دهیم جواب میدهی:
 
الف- بیا به..... برویم.
ب- خیلی دلم میخواهد به .... بروم.
ج- اصلا برایم فرقی نمیکند.
 
7- در جمع دوستانتان فرد جدیدی وارد میشود که تو از او خوشت می آید. چه کار میکنی تا با او صحبت کنی
الف- با یک حرف خنده دار شروع میکنم و اول از همه متوجه میشوم که اهل شوخی هست یا نه و بعد با او صحبت میکنم.
ب- سعی میکنم از او در مورد کاری که در آن مهارت دارد سوال کنم.
ج- خیلی ساده با او صحبت میکنم مثلا میگویم اسمم چیست و به چه کاری بیشتر علاقمند هستم.

 

8 -آیا در خودت این شجاعت را میبینی که به یک کشور خارجی بروی و در آنجا درس بخوانی؟
الف- این که دیگر سوال ندارد. کی میتوانم بروم.
ب- اول باید با آرامش کامل تمام جوانب را در نظر بگیرم.
ج- آنقدر در کشور خودم گرفتاری دارم که دیگر این موضوع خود به خود منتفی است.
 
9 - در مورد موضوعی بین دوستان بحث شدیدی میشود. بهترین دوست تو عقیده اش با تو فرق میکند. چه واکنشی نشان میدهی
الف- من نظر خودم را میگویم. حتی اگر دیگر دوستانم این عقیده را نداشته باشند.
ب- سعی میکنم بین نظر او و خودم راه آشتی پیدا کنم.
ج- هیچ چیز نمیگویم. دلم نمی خواهد نزد دیگران بین ما بگو مگو شود.
 
10 - در نظر داری برای رفتن به یک مهمانی چیزی بخری که با یک شلوار قشنگ آن را بپوشی و حتی شلوار تو را قشنگ تر نشان دهد. چه چیزی را انتخاب میکنی؟
 
الف- یک بلوز شیک میخرم که کاملا جلب توجه کند.
ب- یک بلوز که کمی گرانتر باشد و مطمئن باشم در تمام مدت سال مد میماند را میخرم.
ج- یک بلوز که تقریبا معمولی و قابل استفاده انتخاب میکنم که در بقیه موارد هم بتوانم بپوشم.

 

 

برای سوالهایی که پاسخ الف به آنها دادید 1امتیاز- ب 2امتیاز- ج 3امتیاز در نظر بگیرید و امتیازات را با هم جمع بزنید

 

10-16

به احتمال زیاد مسئولیت گروهتان و برنامه ریزی هایی برای تفریحات و جشن های کوچک به عهده شما میباشد. برایتان مشکل است که از عقل خود پیروی نکنید. شما با نشاط و فعال و صادق هستید- به طوریکه با این خصوصیات در دیگران نفوذ میکنید. شما نمی گذارید کسی نا امید شود و نا امیدی برای شما کلمه ای بیگانه است مشخص است که مورد توجه هستید و مشکلی در جلب محبت دیگران نسبت به خودتان ندارید. فقط مواظب باشید که احساس خجالت باعث نشود که توانایی قدرت عمل خود را از دست بدهید. بنابراین همه چیز رو به راه است

 

17-23

وقت آن میرسد که نگذارید دیگران برایتان تصمیم بگیرند و کار انجام دهند. این طور که شما از همه دوری میکنید- تعجبی ندارد که بیشتر اوقات دیگران شما را نادیده بگیرند. حتی اگر هیجان و کنجکاوی باعث شود که شادی و نشاط بیشتری در شما ایجاد کند این کار را بکنید. شما گوشه گیر نیستید. اینگونه احساسات و سستی را از خود دور کنید و کمی بیشتر از درون خود بیرون بیایید.

 

24-30

راستش را بگویید آیا لذت میبرید از اینکه نقش آدمی گوشه گیر را بازی کنید؟ یا با اینکار میخواهید نقابی بر چهره خود بزنید و خودتان را پشت آن پنهان سازید؟ آنها به شما توجه نمیکنند و شما هم نشان میدهید که بی توجهی آنها اصلا برایتان اهمیت ندارد. در واقع دلتان میخواهد که با آنها همکاری کنید اما میترسید که درست از پس آن بر نیایید. این ترس قابل فهم است اما این روش کناره گیری روز به روز شما را گوشه گیرتر و دور افتاده تر میکند. جرات به خرج بدهید و خودرایی را از پیش بردارید و مسئولیت های جمعی را به عهده بگیرید. حتی اگر در کاری موفق نباشید. این احساس که انسان خودش را در مسئولیتی شریک بداند و بتواند نظر خود را نسبت به مشکلاتی که پیش می آید ابراز کند- به او اعتماد به نفس میدهد و نشان دهنده استقلال شخصیت اوست

تاثیر شلغم و موراد مختلف بر یکدیگر!

اصلا تصور نکنید که اتفاق خاصی در عرصه سیاسی کشور نیفتاده که ما به وسیله طنز آن را بپزیم؛ یا اینکه فکر نکنید کفگیر سوژه‌هایمان خورده است ته دیگ که به سوژه شلغم پرداخته‌ایم؛ نه اصلا اینجوری نیست بلکه با توجه به اینکه باید فتیله را همچین یک جورهایی بکشیم پایین بنابراین ترجیح دادیم به مقوله شلغم و تاثیراتی که می‌تواند بر موضوعات مختلف داشته باشد بپردازیم! 
- یکی از فوائد شلغم در این است که اگر یکی از بازداشتی‌های اخیر بخواهد اعتراف کند و این در حالی است که آنفلوآنزای سختی هم خورده باشد و نتواند مقابل دوربین حرف بزند؛ با خوردن یک شلغم بیماری آنفلوآنزایی که گرفته از بین رفته و طرف می‌تواند با خیال راحت اعتراف کند! 
- همانطور که می‌دانید یکی از چیزهایی که باعث می‌شد سر و صورت معترضان به نتیجه انتخابات بسوزد اسپری فلفل بود؛ بنابراین توصیه می‌شود به جای فلفل از اسپری شلغم که سر و صورت معترضان به نتیجه انتخابات را نمی‌سوزاند استفاده بشود! 
- اگر دوست ندارید که در درگیری‌های خیابانی حتی یک قطره هم خون از دماغ کسی بیاید بهتر است که به جای سنگ، با شلغم از یکدیگر استقبال بکنید! این جوری یک قطره هم خون از دماغ کسی سرازیر نخواهد شد! 
- همانطور که می‌دانید در آشوب‌های اخیر محتوای سطل‌های زباله داخل شهر توسط عده‌ای آشوبگر سوزانده می‌شد. بنابراین می‌تواند به جای سطل آشغال می‌شود؛ شلغم‌ها را بسوزانیم که یک جورهایی سرمایه ملی محسوب نمی‌شود! 
- شلغم حتی می‌تواند تنهایی یک زندانی را که در انفرادی روزگار سپری می‌کند را پر کند. با این توضیح می‌توان مقداری شلغم را به افرادی که در انفرادی هستند بدهیم تا آنها را پوست بکنند. با این کار هم سرشان گرم می‌شود و هم می‌توان با شلغم‌های پوست کنده شده برای بازداشتی‌هایی که در بند عمومی هستند آش شلغم درست کرد! 
- از جایی که شلغم می‌تواند آدم را تبدیل به یک فرد شلغم بکند و این در حالی است که نمی‌تواند بی‌تفاوت بکند؛ بنابراین می‌توان به برخی آدم‌ها به جای قرص، شلغم بدهیم بخورند! 
- همانطور که می‌دانید خوردن زیاد از حد شلغم باعث می‌شود که آدم دل درد بگیرد و به خاطر دل درد از دنیا برود؛ بنابراین می‌توان برخی افراد را به جرم واردات بیش از حد شلغم به کشور، کشه چیزی نیست جز تشویش شکم و دل و روده مردم، گرفته و بازداشت موقت کرد! این در حالی است که اگر شلغم نبود نمی‌شد این عده را گرفته و بازداشت موقت کرد! 
- اگر خوب دقت کنید برخی شلغم‌ها شبیه برخی چیزها و حتی برخی افراد هستند! با این وجود می‌توان عده‌ای را به جرم در دست داشتن شلغمی که شبیه برخی افراد است نیز بازداشت موقت کرد! 
- همانطور که می‌دانید شلغم جزو خوردنی‌هایی است که بین مردم به بی خاصیتی مشهور است. پس می‌توان عده‌ای فروشنده شلغم را به جرم ترویج روحیه بی‌خاصیتی! در بین مردم گرفته و بازداشت موقت کرد، این در حالی است که اگر شلغم نبود نمی‌شد عده‌ای را به این جرم گرفته و بازداشت موقت کرد! 
- از دیگر فوائد شلغم این است که چون نوع چینی آن وجود ندارد بنابراین عده‌ای نیروی خودسر نمی‌توانند خوردن آن را تحریم بکنند! 
- شلغم حتی می‌تواند به کمک افشین قطبی بیاید؛ وی می‌تواند هر وقت که تیمش در بازی‌های بین‌المللی می‌بازد بگوید: بازیکنان ما مثل شلغم حمله می‌کردند! و وقتی همان بازی را می‌برد بگوید: بچه‌های من مثل شیرهای شلغم خورده بازی می‌کردند! 
- اگر نمی‌خواهید بازیکنان تیم ملی دچار بیماری‌هایی از قبیل خط خوردن از تیم ملی!، بیماری بستن مچ بند سبز!، درگیر شدن با انصاریفرد! و بیماری‌هایی از این دست بشوند به آنها روزی 30 گرم شلغم تزریق کنید! 
- به نظر ما اینکه عادل فردوسی پور این روزها برای اجرای برنامه 90 این دست و آن دست می‌کند به‌دلیل پایین آمدن شلغم خونش است؛ بنابراین می‌توان به او مقداری شلغم خوراند تا دیگر برای اجرای یک چنین برنامه‌ای تعلل نکند! 
- به نظر صاحب این قلم اگر انصاریفرد مقداری شلغم می‌گذاشت سر میزش دیگر علی کریمی برای پیوستن به تیم پرطرفدار پرسپولیس تعلل نمی‌کرد و الان به جای زدن گل در استیل آذین در پرسپولیس گل می‌زد! 
- وجود بیش از حد شلغم در کشور خیلی خطرناک است؛ چراکه ممکن است معترضان را وادار کند به‌وسیله شلغم داغ شیشه بانک‌ها را شکسته و همچنین اموال عمومی را تخریب کنند؛ بنابراین بعید نیست یکی از سران اصلاح‌طلب برای اینکه سلاح داغ! به معترضان برساند زمین پدری‌اش را برده باشد زیر کشت شلغم! 
- همانطور که گفته شد خوردن بیش از حد شلغم می‌تواند باعث مرگ بشود؛ بنابراین بعید نیست که برخی از جان‌باختگان در حوادث پس از انتخابات به‌دلیل خوردن بیش از حد شلغم از دنیا رفته باشند و نه چیز دیگری! 
- یکی از اساسی‌ترین فوائد شلغم در این است که وقتی روزنامه‌ای با اخطار کتبی مواجه شد می‌توان به جای پرداختن به هر سوژه‌ای به فوائد شلغم پرداخت که هم بی‌خطر است و هم پر فایده! 



نقل از: مرحوم اعتماد ملی!

چند روز بعد از انتخابات کی چی خوندش؟!

پیرامون انتخابات و دیگر چیزها :‌چه کسی چه کتابی میخواند؟!!
محمد خاتمی: هملت                                                            
فائزه هاشمی: آنتیگون
اکبر هاشمی رفسنجانی: پاییز پذر سالار
عبدالله نوری: تنهایی پر هیاهو
حداد عادل:‌ترکه مرد
محمد جواد لاریجانی:گیله مرد
روح الله حسینیان:از چشم غربی
صفار هرندی:جاعه شناسی نخبه کشی
سعید حجاریان:گفت و گو با مرگ
محسن رضایی: وداع با اسلحه یا مرد سوم
محمد قوچانی: نوشتن،همین و تمام
غلام حسین الهام: ابن المشاغل
منوچهر متکی: آلیس در سرزمین عجایب
زهرا رهنورد: یک زن 
ندا آقا سلطان: مرده ای که حالش خوب است 
هوگو چاوز: آرزوهای بزرگ
فاطمه رجبی: من هم چه گوارا هستم
قوه قضائیه: خانه قانون زده
شورای نگهبان: آنچه همیشه میخواستی درباره هیچکاک بدانی اما میترسیدی از لکان بپرسی
لباس شخصی ها:من دنبال پسرتان هستم
نارمک: سرزمین گوجه های سبز
وزارت کشور: رازهای سرزمین من
گروه اکثریت مجلس: دایی جان ناپلئون
دانشجویان: مرگ قسطی
سال 1384: 1984
84-88: عقل افسرده
اصلاح طلبان: ما نیز مردمی هستیم
بازداشت اصلاح طلبان: مده آ
بعد از انتخابات خرداد88: هیس
مردم:در انتظار گودو



نقل از روزنامه اعتماد ملی شماره 963.

من یک شیطانم...


سوال:لطفا خودتون رو معرفی کنید.
جواب:من >>وطن فروش خائن<< مزدور غرب و یک گول خورده هستم من بخاطر چند مشت یورو خودم رو فروختم،من انگلی بیش نیستم.
چه شد که شما گول خوردید؟
یک روز ساعت حوالی 7 بود که دیدم موبایلم زنگ میزند.پاسخ دادم دیدم زیپی لیونی است. خیلی بد با من حرف زد و شاکی هم بود از اینکه چرا جواب پیامک هاشو نمیدم.گفت زود تر بیا.
کجا؟
سر کوچه
شما رفتید؟
بله.
خب بعدش چی شد؟
او آمده بود و برای من چند شلوار مخمل و چند تی شرت رنگین آورده بود.
شما قبول کردید؟
اولش نه،ولی چون دیدم کار داره به جاهای باریک کشیده میشه و اون چندتا پیشنهاد بی شرمانه به من داد، من پذیرفتم.
خواشته او مشخصا از شما چه بود؟
چون من از  بچگی بچه ی نرمی بودم و تحت شرایط نرمی بزرگ شده و رشد کرده بودم، بنابراین مسوولیت براندازی نرم به من واگذار شد من ضمن ارتباط با برخی از دوستان و نفوذ در میان هواداران آنها سعی داشتم با مهندسی فکری، اونهارو منحرف کنم.
هزینه لازم این کار از کجا تامین میشد؟
قبل از زیپی، من چند بار اوباما را دیده بودم. او دونگ خودش را بهمراه دونگ های  گوردون براون، نیکولا سارکوزی و ایهود باراک را به من داد.
چرا خود خانم زیپی آمده بود؟
چون او معتقد بود در خانه شوهرش به او خیلی ظلم شده و حالا در راستای احقاق حقوق زنان و کمپین فمینیست های مقیم سانفرانسیسکو خودش آمده بود.
هنگام مراوده شلوار و تی شرت ها، آیا به جز شما دو نفر، کس یا کسان دیگری هم بودند؟
بله، مینی بوسی بود که هی میرفت و برمیگشت و راننده به ما بوق میزد و مسافراش هم به ابراز احساسات می پرداختند.
راننده مینی بوس چه کسی بود؟
بهزاد (ن)
و مسافرانش؟
شاگرد راننده مصطفی (ت) بود که داشت کرایه هارو جمع میکرد و مسافران هم شامل (محمدعلی.ا)،(غلامحسین.ک)،(حمیدرضا.ج)،(محمد.ق)،جمیله.ک)،(احمد.ز)،(محمدرضا.خ)،(محسن.ا)،و باقی اعضای کمیته (X) بودند.
دقیقا چه اطلاعاتی به او دادید؟
ظاهرا خدا به پسر عموی خواهر زاده ی زیپی، پسری عنایت کرده بود. زیپی میخواست بداند دیکته>>محمود<< چگونه است؟
و شما به او گفتید؟
البته من به او کلک زدم ، من نوشتم >>میر حسین<< و الکی به او گفتم بخوان >>محمود<< .
در پایان  صحبتی با مردم دارید؟
میخوام به مردم بگم من عوضی بودم، من اشتباه کردم، منو ببخشن......

 

    


بدعت های تاریخی ایران

مملکت ما در کل به <<پیش از>> و <<بعد از>> تقسیم میشود.ما قصد داریم به بعضی از <<پیش از،بعد از>>ها اشاره کنیم.گفتنی ست از نظر ما عیبی ندارد بدعت های تاریخی را که نشد ما بنویسیم شما خودتان به این ستون اضافه کرده و در گوش بغل دستی تان بگویید.

تاریخ هجری مشایی: به گفته ی آگاهان و شکاف شناسان مقیم مرکز، آقا رحیم مشایی مبدا شکاف در مملکت بوده.طوری که تاریخ نویسان، تاریخ معاصر ایران را به <<پیش از شکاف>> و <<بعد از شکاف>> تقسیم کرده اند.

هجری کیهانی: تاریخ ثابت کرده است اگر هر چیزی قبل و بعدی داشته باشد، کیهان خودش قبل و بعدها را تعیین میکند. گفته می شود شخصیت های سیاسی آینده و سرنوشت زندگی و حزب شان را در ستون پیام های خوانندگان کیهان دنبال میکنند.به گفته آگاهان تعدادی از کسانی که در کیهان درباره شان نوشته شده،هم اینک یا در قید حیات نیستند و یا الان در حیاط هستند تا وقت هواخوری تمام شود.


هجری احمدی نژادی:مبدا تاریخ غنی سازی،نخبه گرایی،جوان سالاری،الهام شناسی و شکوفایی مملکت ایران.


هجری موسوی: مبدا مخالف خواندن موافقان و معرفی آنها به مراجع ذی صلاح! گفته میشود مملکت پیش از آقا میر حسین موسوی سیاه سفید بود و بعد از آن رنگی و سبز شد.


هجری کروبی: مبدا اتحاد در اشتقاق.گفته میشود وی هم اینک معیار دل و جرات میباشد.مثلا میگویند:فلانی یه کروبی دل داره.یا فلانی خیلی کروبیه.


هجری میر سلیمی: استثنائا تاریخ فرهنگ و ادب فقط به <<پیش از آقا میر سلیم>> تقسیم میشود.بعد از او فرهنگ و ادبی عملا در کار نبود.


هجری هرندی: آقا صفارهرندی هم به <<پیش از خودش>> اعتقادی نداشت و همه تولیدات قبلی را پاک کرد. وی همچنین ا ز وزارت فرهنگ و ارشاد،سعی کرد فرهنگ را پاک کند و فقط ارشاد را نگه دارد که به گفته کارشناسان تقریبا موفق بوده است.


هجری شمقدری: این هم برای خودش تاریخی ست دیگر.


هجری الهامی: آقا غلام حسین الهام مبدا تاریخی ایران در قحط الرجالی مملکت است.او به خاطر همین مجبور شد ششصد شغل همزمان داشته باشد.


هجری یساری: موسیقی اصیل ایرانی ، به پیش و بعد از آقا جواد یساری تقسیم شده است.گفته میشود یساریسم نوعی هنر کانسپت است که صدا توسط تغییرات فیزیکی صورت خواننده به وجود می آید.


هجری افتخاری:بعد از آقا یساری، به درستی موسیقی اصیل،پاپ،محلی،بندری،رپ واینا،به پیش و بعد از آقا افتخاری تقسیم میشود.


هجری هسته ای: این هم نوعی تاریخ است که مردم در گزارش های تلویزیون میگویند حق مسلم شان است.


هجری علی آبادی:ورزش ایران که قله های افتخار،جام جهانی،المپیک و اینا رادر هم می نوردید با طلوع آفتاب سوزان آقا علی آبادی در گنبد نیلگون ورزش، هم اینک سوار بر صندلی چرخدار منتظر شروع مسابقات پارالمپیک است.


هجری ضرغامی:پیش از وی مردم از تلویزیون استفاده ابزاری میکردند، بعد از وی تلویزیون از مردم استفاده ابزاری کرد.


هجری کامران نجف زاده:متخصصان اعصاب و روان با مشورت دانشمندان عقب افتاده ذهنی و کارشناسان سیم ظرف شویی، تاریخ برنامه سازی تلویزیونی را به پیش از و بعد از آقا کامران نجف زاده تقسیم کرده اندوگفته میشود مصرف قرص های آرام بخش بعد از به منصه  ظهور رسیدن وی در ایران افزایش چشمگیری داشته است.