سوال:لطفا خودتون رو معرفی کنید.
جواب:من >>وطن فروش خائن<< مزدور غرب و یک گول خورده هستم من بخاطر چند مشت یورو خودم رو فروختم،من انگلی بیش نیستم.
چه شد که شما گول خوردید؟
یک روز ساعت حوالی 7 بود که دیدم موبایلم زنگ میزند.پاسخ دادم دیدم زیپی لیونی است. خیلی بد با من حرف زد و شاکی هم بود از اینکه چرا جواب پیامک هاشو نمیدم.گفت زود تر بیا.
کجا؟
سر کوچه
شما رفتید؟
بله.
خب بعدش چی شد؟
او آمده بود و برای من چند شلوار مخمل و چند تی شرت رنگین آورده بود.
شما قبول کردید؟
اولش نه،ولی چون دیدم کار داره به جاهای باریک کشیده میشه و اون چندتا پیشنهاد بی شرمانه به من داد، من پذیرفتم.
خواشته او مشخصا از شما چه بود؟
چون من از بچگی بچه ی نرمی بودم و تحت شرایط نرمی بزرگ شده و رشد کرده بودم، بنابراین مسوولیت براندازی نرم به من واگذار شد من ضمن ارتباط با برخی از دوستان و نفوذ در میان هواداران آنها سعی داشتم با مهندسی فکری، اونهارو منحرف کنم.
هزینه لازم این کار از کجا تامین میشد؟
قبل از زیپی، من چند بار اوباما را دیده بودم. او دونگ خودش را بهمراه دونگ های گوردون براون، نیکولا سارکوزی و ایهود باراک را به من داد.
چرا خود خانم زیپی آمده بود؟
چون او معتقد بود در خانه شوهرش به او خیلی ظلم شده و حالا در راستای احقاق حقوق زنان و کمپین فمینیست های مقیم سانفرانسیسکو خودش آمده بود.
هنگام مراوده شلوار و تی شرت ها، آیا به جز شما دو نفر، کس یا کسان دیگری هم بودند؟
بله، مینی بوسی بود که هی میرفت و برمیگشت و راننده به ما بوق میزد و مسافراش هم به ابراز احساسات می پرداختند.
راننده مینی بوس چه کسی بود؟
بهزاد (ن)
و مسافرانش؟
شاگرد راننده مصطفی (ت) بود که داشت کرایه هارو جمع میکرد و مسافران هم شامل (محمدعلی.ا)،(غلامحسین.ک)،(حمیدرضا.ج)،(محمد.ق)،جمیله.ک)،(احمد.ز)،(محمدرضا.خ)،(محسن.ا)،و باقی اعضای کمیته (X) بودند.
دقیقا چه اطلاعاتی به او دادید؟
ظاهرا خدا به پسر عموی خواهر زاده ی زیپی، پسری عنایت کرده بود. زیپی میخواست بداند دیکته>>محمود<< چگونه است؟
و شما به او گفتید؟
البته من به او کلک زدم ، من نوشتم >>میر حسین<< و الکی به او گفتم بخوان >>محمود<< .
در پایان صحبتی با مردم دارید؟
میخوام به مردم بگم من عوضی بودم، من اشتباه کردم، منو ببخشن......
مملکت ما در کل به <<پیش از>> و <<بعد از>> تقسیم میشود.ما قصد داریم به بعضی از <<پیش از،بعد از>>ها اشاره کنیم.گفتنی ست از نظر ما عیبی ندارد بدعت های تاریخی را که نشد ما بنویسیم شما خودتان به این ستون اضافه کرده و در گوش بغل دستی تان بگویید. تاریخ هجری مشایی: به گفته ی آگاهان و شکاف شناسان مقیم مرکز، آقا رحیم مشایی مبدا شکاف در مملکت بوده.طوری که تاریخ نویسان، تاریخ معاصر ایران را به <<پیش از شکاف>> و <<بعد از شکاف>> تقسیم کرده اند. هجری کیهانی: تاریخ ثابت کرده است اگر هر چیزی قبل و بعدی داشته باشد، کیهان خودش قبل و بعدها را تعیین میکند. گفته می شود شخصیت های سیاسی آینده و سرنوشت زندگی و حزب شان را در ستون پیام های خوانندگان کیهان دنبال میکنند.به گفته آگاهان تعدادی از کسانی که در کیهان درباره شان نوشته شده،هم اینک یا در قید حیات نیستند و یا الان در حیاط هستند تا وقت هواخوری تمام شود. هجری احمدی نژادی:مبدا تاریخ غنی سازی،نخبه گرایی،جوان سالاری،الهام شناسی و شکوفایی مملکت ایران. هجری موسوی: مبدا مخالف خواندن موافقان و معرفی آنها به مراجع ذی صلاح! گفته میشود مملکت پیش از آقا میر حسین موسوی سیاه سفید بود و بعد از آن رنگی و سبز شد. هجری کروبی: مبدا اتحاد در اشتقاق.گفته میشود وی هم اینک معیار دل و جرات میباشد.مثلا میگویند:فلانی یه کروبی دل داره.یا فلانی خیلی کروبیه. هجری میر سلیمی: استثنائا تاریخ فرهنگ و ادب فقط به <<پیش از آقا میر سلیم>> تقسیم میشود.بعد از او فرهنگ و ادبی عملا در کار نبود. هجری هرندی: آقا صفارهرندی هم به <<پیش از خودش>> اعتقادی نداشت و همه تولیدات قبلی را پاک کرد. وی همچنین ا ز وزارت فرهنگ و ارشاد،سعی کرد فرهنگ را پاک کند و فقط ارشاد را نگه دارد که به گفته کارشناسان تقریبا موفق بوده است. هجری شمقدری: این هم برای خودش تاریخی ست دیگر. هجری الهامی: آقا غلام حسین الهام مبدا تاریخی ایران در قحط الرجالی مملکت است.او به خاطر همین مجبور شد ششصد شغل همزمان داشته باشد. هجری یساری: موسیقی اصیل ایرانی ، به پیش و بعد از آقا جواد یساری تقسیم شده است.گفته میشود یساریسم نوعی هنر کانسپت است که صدا توسط تغییرات فیزیکی صورت خواننده به وجود می آید. هجری افتخاری:بعد از آقا یساری، به درستی موسیقی اصیل،پاپ،محلی،بندری،رپ واینا،به پیش و بعد از آقا افتخاری تقسیم میشود. هجری هسته ای: این هم نوعی تاریخ است که مردم در گزارش های تلویزیون میگویند حق مسلم شان است. هجری علی آبادی:ورزش ایران که قله های افتخار،جام جهانی،المپیک و اینا رادر هم می نوردید با طلوع آفتاب سوزان آقا علی آبادی در گنبد نیلگون ورزش، هم اینک سوار بر صندلی چرخدار منتظر شروع مسابقات پارالمپیک است. هجری ضرغامی:پیش از وی مردم از تلویزیون استفاده ابزاری میکردند، بعد از وی تلویزیون از مردم استفاده ابزاری کرد. هجری کامران نجف زاده:متخصصان اعصاب و روان با مشورت دانشمندان عقب افتاده ذهنی و کارشناسان سیم ظرف شویی، تاریخ برنامه سازی تلویزیونی را به پیش از و بعد از آقا کامران نجف زاده تقسیم کرده اندوگفته میشود مصرف قرص های آرام بخش بعد از به منصه ظهور رسیدن وی در ایران افزایش چشمگیری داشته است.
پدر: می خوام با دختری که انتخاب کردم ازدواج کنی
پسر: ولی من خودم زنم رو انتخاب میکنم
پدر: ولی اونی که من انتخاب کردم دختر بیل گیتسه
پسر: اوه اگه اینطوره؛ باشه
سپس پدر میره سراغ بیل گیتس خواستگاری
پدر: من برای دختر شما یه شوهر پیدا کردم
بیل گیتس: ولی دختر من هنوز واسه ازدواج خیلی کوچیکه
پدر: ولی این مرد جوون نایب رییس بانک جهانیه
بیل گیتس: اوه اگه اینطوره؛ باشه
بالاخره پدر میره سراغ مدیرعامل بانک جهانی
پدر: من مرد جوونی رو میشناسم که اون رو به عنوان نایب رییس بانک توصیه می کنم
مدیر عامل: ولی من الان بیشتر از اونی که نیاز داشته باشم نایب رییس دارم
پدر: ولی این مرد جوون داماد بیل گیتسه
مدیر عامل: اوه اگه اینطوره؛ باشه
و اینچنین است که کار انجام می شود
سلام
دوسان عزیز معذرت میخوام از اینکه دیر به دیر این وبلاگ رو آپ میکنم .
چند وقتی هستش که به علت یک سری از مشکلات قادر به به ورز رسانی سریع وبلاگ نیستم .
امیدوارم که عذر خواهیمو بپذیرید .
دنیا را برایتان شاد شاد و شادی را برایتان دنیا دنیا آرزو دارم .
مردی که سوار بر بالن در حال حرکت بود ناگهان به یاد آورد قرار مهمّی دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردی که روی زمین بود پرسید :
"ببخشید آقا؛ من قرار مهمّی دارم ، ممکنه به من بگویید کجا هستم تا ببینم به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"
مرد روی زمین : "بله، شما در ارتفاع حدودا ً ۶ متری در طول جغرافیایی "۱٨'۲۴ ۸۷ و عرض جغرافیایی "۴۱'۲۱ ۳۷ هستید."
مرد بالن سوار : " شما باید مهندس باشید."
مرد روی زمین : "بله، از کجا فهمیدید؟؟"
مرد بالن سوار : " چون اطلاعاتی که شما به من دادید اگر چه کاملا ً دقیق بود به درد من نمی خورد و من هنوز نمیدانم کجا هستم و به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"
مرد روی زمین : " شما باید مدیر باشید. "
مرد بالن سوار : " بله، از کجا فهمیدید؟؟؟"
مرد روی زمین : " چون شما نمی دانید کجا هستید و به کجا میخواهید بروید. قولی داده اید و نمی دانید چگونه به آن عمل کنید و انتظار دارید مسئولیت آن را دیگران بپذیرند.
واقعیت این است که شما هنوز در موقعیت قبلی هستید؛ هر چند ممکن است من در بیان موقعیت شما چند میلیمتر خطا داشته باشم!"
خانمی یک طوطی خرید . اما روز بعد آن را به مغازه پرنده فروشی برگرداند . او به صاحب مغازه گفت :این پرنده صحبت نمیکند . صاحب مغازه گفت : « آیا در قفسش آینه هست ؟طوطی ها عاشق آینه هستند . آنها با تصویرشان در آینه شروع به صحبت میکنند . » خانم یک آینه خرید و رفت . روز بعد ،باز دوباره به آن مغازه بازگشت و گفت : طوطی هنوز صحبت نمیکند . صاحب مغازه پرسید : « نردبان چه ؟ آیا در قفسش نردبانی هست ؟طوطی ها عاشق نردبان هستند . » آن خانم یک نردبان خرید و رفت . اما باز هم روز بعد نزد پرنده فروش بازگشت. صاحب مغازه گفت : « آیا طوطی شما در قفسش تاب دارد ؟ به محض اینکه این طوطی در قفسش شروع به تاب خوردن بکند ، حرف زدنش تحسین همگان را بر می انگیزد . » آن خانم با بی میلی یک تاب خرید و رفت . وقتی که آن خانم روز بعد وارد مغازه شد ،چهره اش کامل تغییر کرده بود . او به مغازه دار گفت : « طوطی مُرد . »
صاحب مغازه شوکه شد و پرسید : « آیا او حتی یک کلمه هم حرف نزد ؟ »
خانم پاسخ داد : « چرا ،درست قبل از مردنش با صدای ضعیفی گفت آیا ر آن مغازه غذایی برای طوطی ها نمیفروختند ؟ »
زن یعنی نـاز ... مرد یعنی نیــاز ...
مرد یعنی غرور، زن یعنی شکست غرور ... مرد یعنی باید ، زن یعنی شاید ...
مرد یعنی آری ، زن یعنی گاهی... مرد یعنی حتما ، زن یعنی هرگز ...
مرد یعنی اصرار ، زن یعنی انکار ... مرد یعنی بودن ، زن یعنی فنا ...
مرد یعنی دیدن ، زن یعنی چشم فرو بستن ...
مرد یعنی دم ، زن یعنی باز دم...
مرد یعنی منطق ، زن یعنی احساس...
مرد یعنی حکومت ، زن یعنی اطاعت ...
مرد یعنی سخاوت ، زن یعنی صداقت...
مرد یعنی رهایی ، زن یعنی تسلیم ...
مرد یعنی شرافت ، زن یعنی نجابت ... مرد یعنی نهایت ، زن یعنی بدایت...
مرد یعنی خشونت ، زن یعنی لطافت... مرد یعنی غیرت ، زن یعنی عزت ...
مرد یعنی من ، زن یعنی ما ... مرد یعنی صلابت ، زن یعنی قداست ..
مرد یعنی پیمودن ، زن یعنی صبوری ... مرد یعنی اکنون ، زن یعنی فردا...
مرد یعنی ساختن ، زن یعنی سوختن...مرد یعنی رهبر، زن یعنی راهبر ...
مرد یعنی دلدار ، زن یعنی دلداده ... مرد یعنی خواستن ، زن یعنی کاستن .
مرد یعنی ربودن ، زن یعنی کشش ... مرد یعنی بیارام ، زن یعنی بیاسای...
مرد یعنی یک جرعه هوس ، زن یعنی جام لبریز نفس...
مرد یعنی شوهر ، زن یعنی همسر ..
مرد یعنی سالار ، زن یعنی ره سپرده به دامان یار...
مرد یعنی نیمی از وجود ، زن یعنی نیمه دیگر ...
مرد یعنی پدر ، زن یعنی مادر ...
و اما با این همه معانی بی انتهای دشت آشنایی ،
مرد یعنی انسان یعنی دریای احساس یعنی دوست داشتن جاودانه
یعنی تکیه گاه وجود یعنی آرامترین خلقت ..
و زن یعنی آرامگاه خلقت یعنی از سر تا پای ایثار
و مرد یعنی واژه ی غیرت و مردانگی یعنی هستن ..شدن و گشتن
و زن یعنی مهر و وفای بی کرانه یعنی انس و صفای خالصانه
یعنی امید بخش روزهای آینده یعنی همراه و همدم تنهایی ها و غربت
و همسفر راه پر رمز و راز زندگی و در یک کلام مرد یعنی پدر برای آنکه در باغ
عشق و وفا و صفایش در دامانت خواهد بالید
و مرد یعنی تنها یک واژه و آنهم مرد ...
و زن یعنی تنها یک واژه و آنهم عشـق ...
برنامه روزانه ملتهای مختلف به شرح زیر اعلام می شود :
آمریکا : 8 ساعت کار ، 8 ساعت استراحت ، 2 ساعت ماندن در ترافیک ، 2 ساعت تفریح ناسالم ، 2 ساعت تماشای تلویزیون ، 2 ساعت کار با اینترنت
فرانسه : 8 ساعت کار ، 6 ساعت استراحت ، 2 ساعت قدم زدن در خیابان ، 4 ساعت کتاب خواندن ، 2 ساعت حرف زدن علیه تلویزیون ، 2 ساعت خندیدن
ایتالیا : 4 ساعت کار ، 8 ساعت خواب ، 4 ساعت غذا خوردن ، 6 ساعت حرف زدن ، 2 ساعت خیابان گردی
آلمان : 8 ساعت کار ، 8 ساعت خواب ، 2 ساعت اضافه کار ، 2 ساعت تماشای مسابقات تلویزِیونی ، 2 ساعت مطالعه ، 2 ساعت فکر کردن به خودکشی
کوبا : 8 ساعت کار ، 8 ساعت تفریح ، 4 ساعت خواب ، 4 ساعت گوش کردن به سخنرانی کاسترو
عربستان سعودی : 8 ساعت تفریح همراه با کار ، 6 ساعت تفریح همراه با خرید در خیابان ، 10 ساعت خواب
مصر : 4 ساعت کار ، 8 ساعت خواب ، 8 ساعت کشیدن قلیان ، 2 ساعت گوش کردن به ام کلثوم ، 2 ساعت حرف زدن در مورد گذشته
هندوستان : 8 ساعت جستجوی کار ، 6 ساعت خواب ، 6 ساعت تماشای فیلم ، 2 ساعت جستجو برای محل خواب ، 2 ساعت برای رد شدن از خیابان
پاکستان : 4 ساعت کار غیر مجاز ، 8 ساعت خواب در حین کودتا ، 8 ساعت اعتراض علیه کودتا ، 4 ساعت فرا ر از دست پلیس
ایران : 8 ساعت خواب ، 8 ساعت استراحت ، 2 ساعت حرکت در ترافیک ، 1 ساعت کار ،3 ساعت بحث در مورد گذران اوقات فراغت ، 2 ساعت بحث در مورد فلسفه و سیاست