خانه عناوین مطالب تماس با من

بگو . بخند . زندگی کن ....

خوش آمدید ...

بگو . بخند . زندگی کن ....

خوش آمدید ...

درباره من

تو را من چشم در راهم ... ادامه...

نظرسنجی

از این وبلاگ راضی هستین ؟!!

    نظرسنجی

    از سال 97 تا الان راضی بودین ؟!

      پیوندها

      • به رنگ تو به رنگ تو

      دسته‌ها

      • طنّازی! 5
      • ادبی 10
      • بدون شرح 11
      • علمی 3
      • English .... 1
      • وقت لبخند ! 1
      • اس ام اس ... 2

      جدیدترین یادداشت‌ها

      همه
      • جو...
      • #غصه
      • [ بدون عنوان ]
      • [ بدون عنوان ]
      • [ بدون عنوان ]
      • [ بدون عنوان ]
      • [ بدون عنوان ]
      • [ بدون عنوان ]
      • [ بدون عنوان ]
      • [ بدون عنوان ]
      • [ بدون عنوان ]
      • [ بدون عنوان ]
      • [ بدون عنوان ]
      • اشعار حمید مصدق
      • من دخترم

      نویسندگان

      • ساناز 121

      بایگانی

      • شهریور 1397 1
      • شهریور 1394 1
      • تیر 1394 12
      • فروردین 1394 4
      • دی 1393 2
      • آذر 1393 1
      • آبان 1393 4
      • مهر 1393 1
      • شهریور 1393 15
      • مرداد 1393 13
      • تیر 1393 11
      • تیر 1391 4
      • آبان 1389 2
      • مهر 1389 10
      • مرداد 1389 1
      • تیر 1389 4
      • خرداد 1389 7
      • اسفند 1388 5
      • بهمن 1388 3
      • دی 1388 2
      • آذر 1388 5
      • آبان 1388 12
      • مهر 1388 5

      تقویم

      شهریور 1397
      ش ی د س چ پ ج
      1 2
      3 4 5 6 7 8 9
      10 11 12 13 14 15 16
      17 18 19 20 21 22 23
      24 25 26 27 28 29 30
      31

      جستجو


      آمار : 44710 بازدید Powered by Blogsky

      عناوین یادداشت‌ها

      • من ، منم سه‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1393 16:27
        اگه قرار باشه من ، اونی بشم که تو میگی ، که دیگه من ، من نیستم ! من ، همینی ام که میبینی ! مغازه نیست که دکور بچینم برات ! سلامتی خودم ، که اگر " آرزوی " کسی نیستم ، " آویزون " کسی هم نیستم ...!!! برای اطلاع از نحوه گرفتن فال ورق اینجا کلیک کنید و نظر بگذارید ...
      • قسم سه‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1393 16:24
        گفت به شرفم قسم ، خیانت نمیکنم .... نمیدانم شرفش برایش مهم نبود ، یا به چیزی قسم خود که نداشت ...
      • برنگرد ... سه‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1393 16:20
        برنگرد ... خاطراتت را سوزانده ام ... دیگر اثری از تو در دلم نمیبینم ... جوابت "نه " است .. !! برو ... خوش باش با همان دلایلی که روزی بخاطرشان از کنارم رفتی .... برنگرد ... برایم تمام شدی ...
      • ...! سه‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1393 16:11
        مگسه سرما میخوره ... . . . . . . . . . . . . مامانش واسش اسهال میپزه ... ! کثافتم خودتی مریضه مریض ... میفهمی ؟! باید مایعات بخوره ...
      • عشق و نفرت سه‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1393 16:09
        پسری عاشق دختری بود . دختر همیشه به او جواب رد میداد... یه شب پسر تصمیم گرفت عشقشو به دختر ثابت کنه گفت یا مال من میشی یا خودکشی میکنم . دختر سر حرفش بود و باز هم جواب رد داد ... پسر بعد از شنیدن جواب رد به خودش بنزین تزریق کرد و تا چند هفته به کما رفت بعد از مدتها بهوش اومد همون روز دخترو بالای سرش دید که به ملاقاتش...
      • دوره ارزانی جمعه 30 تیر‌ماه سال 1391 17:14
        چه کسی میگوید که گرانی شده است؟ دوره ارزانیست! دل ربودن ارزان،دل شکستن ارزان! دوستی ارزان است! دشمنیها ارزان! چه شرافت ارزان! تن عریان ارزان! آبرو قیمت یک تکه نان و دروغ از همه چیز ارزانتر! قیمت عشق چقدر کم شده است! کمتر از آب روان! و چه تخفیف بزرگی خورده،قیمت هر انسان...!!!
      • عاشقانه! جمعه 30 تیر‌ماه سال 1391 17:00
        از قدیم ندیما میگفتن واسه کسی بمیر که واست تب کنه ...! قدیما چه پر توقع بودن! من واست میمیرم. حرفی نیست! اما خدا نکنه تو تب کنی...!
      • حلول ماه جمعه 30 تیر‌ماه سال 1391 16:57
        از فردا ماه رمضون و ماه مهمونیه خدا وسط این گرمای تابستون شروع میشه و ملت مسلم روزه گیری رو پیشه میکنن. ولی نمیدونم چرا یکی نمیاد به خدا بگه : خدا جون ، توی این سهمیه بندی و برداشته شدن یارانه ها، قربونت ، ما مزاحمت نمیشیو واسه مهمونی. این بساط سالی یبار مهمونیتو جمع کن توروخدا !!! :(
      • بازگشت شکوهمندانه ! جمعه 30 تیر‌ماه سال 1391 16:54
        سلااااااااااام ب دوستان عزیزی که مدت هاااااااااااااست تنهاتون گذاشتم . و بسیار بسیار از این بابت شرمسارم . ولی باید به عرضتون برسونم که به امید خدا دیگه در خدمتتون خواهم بود . با شادی ها و غصه های همیشگی! :) امیدوارم باز هم به وبلاگ من سر بزنید و اجازه بدین تا روزهای گرم تابستونیمون با هم سپری بشه... :) هنوووووووووزم...
      • Prayer پنج‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1389 14:44
        Dear GOD, through whom strength is made perfect in weakness, I pray to you, give me the strength I need. Bless me with a measure of strength, as may be sufficient for me. When I am tempted by evil, deliver me, by granting me the power to overcome it. If my burden oppresses me beyond my bearing, lighten my load, that...
      • تولدت مباررررررررررررررررررررررک :* چهارشنبه 5 آبان‌ماه سال 1389 13:00
        سلام سلام سلاااااااااااااام . امروز تولده . حالا همه با هم میخونیم : تولد تولد تولدت مبارک . مبارک مبارک تولدت مبارک ... اینم هدیه منه به تو . امیدوارم خوشت بیاد . دانلودش کن ...
      • جشن حلول ماه جمعه 30 مهر‌ماه سال 1389 22:33
        حلول ماه مبارک و پر برکت آبان برتمام آبانی های عزییییییز مبارک باد .... !
      • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 18:22
        دوستان عزیز به عرضتون میرسونم که فشار درس ها زیاده اما آبان ماه منتظرم باشید ...
      • شرح یک دادگاه ... ! چهارشنبه 21 مهر‌ماه سال 1389 23:16
        اینجا دادگاهه . شاکی منم . مجرم ، همون قاضیه . یعنی قاضی ، مجرم هم هست . « زندگی » از جام بلند میشم و با اعتراض میگم : - : من شاکی ام . شکایت دارم . از زندگی . از نامردی هاش . دو رنگی کرده . قول دیگه ای به من داده بود . وعده آسایش . وعده آرامش . وعده زیبایی . ولی به هیچکدوم عمل نکرد . هیچ کدوم رو فراهم نکرد . هیچ کدوم...
      • دوست من ... سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 15:07
        دوست من ! من آنچه مینمایم ، نیستم . آنچه هست ، لباسی است بر تن میکنم ؛ لباسی که به دقت بافته شده تا مرا از سوالات تو و تو را از کوتاهی و اهمال من محافظت کند . دوست من ! آن من دیگرم ، در خانه ای از سکوت زندگی میکند ، و برای همیشه همان جا باقی خواهد ماند ، غیر قابل درک و دست نیافتنی . نه میخواهم آنچه میگویم باور کنی و...
      • آفتب مهربانی سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 15:01
        آفتاب مهربانی سایه تو بر سر من ای که در پای تو پیچید ساقه نیلوفر من با تو هستم ، با تو تنها ای پناه خستگی ها در هوایت دل گسستم از همه دل بستگی ها .... ! « قیصر امین پور »
      • یک خبر ... دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 17:11
        راستی دوستان عزیز . این یک خبر هم از من داشته باشید . منتظر پاره ای از تغییرات در متون این وبلاگ باشید . با تشکر
      • موهبت دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 17:08
        _ من از خدا خواستم به من توان و نیرو دهد و او بر سر راهم مشکلاتی قرار داد تا نیرومند شوم . _ من از خدا خواستم به من عقل و خرد دهد و او پیش پایم مسائلی گذاشت تا آنها را حل کنم . _ من از خدا خواستم به من ثروت عطا کند و او به من فکر داد تا برای رفاهم بیشتر تلاش کنم . _ من از خدا خواستم به من شهامت دهد و او افراد زجر...
      • عشق بدون قید و شرط ... دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 17:06
        داستانی را که میخواهم برایتان نقل کنم درباره سربازی است که پس از جنگ ویتنام میخواست به خانه خود بازگردد . سرباز قبل از اینکه به خانه برسد ، از نیویورک با پدر و مادرش تماس گرفت و گفت : « پدر و مادر عزیزم ، جنگ تمام شده و من میخواهم به خانه باز گردم ، ولی خواهشی ز شما دارم . رفیقی دارم که میخواهم او را با خود به خانه...
      • تقلید صدا ! دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 17:05
        در جنگل های اروپا ، پرنده ای زندگی میکند به نام « ابیا » که زیرکی اش در شکار تحسین همگان را بر می انگیزد . غذای مورد علاقه ابیا کرم خاکی است است و همانطور که میدانید ، کرم های خاکی در زیر زمین زندگی میکنند و پس از هر باران ، روی زمین می آیند . ابیا به وسیله منقار بلند خود صدایی به وجود می آورد که شبیه صدای برخورد قطره...
      • سلام بعد از یک عمر ... ! دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 17:01
        سلام به همگی دوستان عزیز . معذرت میخوام که یک مدت بسیار طولانی آپ نشدم و در خدمتتون نبودم . اما حالا اومدم . با یک شرایط متفاوت . شاید باز هم با تاخیر مطلب بذارم . ام تمام سعیم رو میکنم که با فاصله زمانی کمی این کار رو انجام بدم . امیدوارم از خوندن این مطالب لذت ببرین . ممنون .
      • مرد ..... شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1389 22:57
        مردی با خود زمزمه کرد:خدایا با من حرف بزن، یک سار شروع به خواندن کرد اما مرد نشنید. فریاد بر آورد:خدایا با من حرف بزن، آذرخش در آسمان غرید اما مرد گوش نکرد. مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت:خدایا بگذار تو را ببینم . ستاره ای درخشید اما مرد ندید. مرد فریاد کشید:یک معجزه نشان بده، نوزادی متولد شد اما مرد توجهی نکرد. پس...
      • عشق واقعی چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 15:01
        موزس مندسون،پدربزرگ آهنگساز معروف آلمانی،فاقد جذابیت ظاهری بود.او با قامت نسبتا کوتاهش،قوزی نامناسب نیز داشت. روزی،وی تاجری را در هامبورگ ملاقات کرد که دختری دوست داشتنی به نام فرومجی داشت.موزس ناامیدانه عاشق او شد،ولی فرومجی به خاطر ظاهر بدقواره او توجهی نشان نمی داد. وقتی که زمان رفتن فرا رسید،موزس جرات کرد و دل به...
      • شرم از مردگان سه‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1389 00:27
        طبیبی را دیدند که هر گاه به گورستان میرسید ، ردا در سر میکشید . سبب آن را سوال کردند . گفت : « از مردگان این گورستان شرم میکنم ! بر هر که مینگرم ، ضربت خورده من است و در هر که مینگرم ، از شربت من خورده است . »
      • آیا میدانید که .... سه‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1389 00:25
        آیا میدانید که .... * تعداد چینی هایی که زبان انگلیسی بلدند از تعداد امریکایی هایی که زبان انگلیسی بلدند بیشتر است؟ * اگر به صورت مداوم هشت سال و هفت ماه و شش روز فریاد بزنید ، انرژی صوتی لازم برای گرم کردن یک فنجان قهوه را تولید کرده اید ؟ * حلزون به مدت سه سال میتوتند بخوابد ؟ * وزن موی سر انسان به طور تقریبی در طول...
      • یک چشم به هم زدن ... سه‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1389 00:24
        چشم به هم زدن سریع ترین حرکتی است که ما انجام میدهیم . این عمل به قدری سریع انجام میشود که برای توصیف زمان کوتاه ، به شکل یک ضرب المثل در آمده است . کوچکترین واحد زمانی که ما در در زندگی روزمره با آن سر و کار داریم ثانیه است و یک چشم به هم زدن به طور متوسط ، چهار هزارم ثانیه طول میکشد . چشم به هم زدن به سه محله زمانی...
      • فوتبال ۲ پنج‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1389 11:54
        خاطرم تلخ بود و از سر سوز در همین اصل مطلب دیروز یک کمی داد و قل کردم من گله از فئتبال کردم من مانده ام من که قصد این بازی صرف بازی است یا بر اندازی ؟ لا اقل هی به هم لگد نزنند یا اگر میزنند ، بد نزنند میزند این یکی به پهلو ، مشت آن یکی استاد «تکل» از پشت این یکی با لگد ، بدون هدف میزند توی تخم چشم طرف میخورد بمبی آن...
      • فوتبال پنج‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1389 11:52
        آخر این فوتبال یعنی چه ؟ این همه داد و قال یعنی چه ؟ میکند گه عزیز و گاه ذلیل ؟ ذلت و عزتش بدون دلیل . توی دروازه ، چیست کار «گلر » ؟ چیست مفهوم «اوت» یا «کرنر» ؟ گل کدام است و سر مربی کیست ؟ معنی «لیگ» و «جام حذفی» چیست ؟ «ویه ری» بهتر است یا «برنارد» ؟ آن کناری «بک» است یا «فوروارد» ؟ من که در این میانه حیرانم واقعا...
      • فصل تابستان پنج‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1389 11:51
        فصل تعطیلی دبیرستان فصل گرما و فصل تابستان فصل دفتر ورق ورق کردن فصل وا رفتن و عرق کردن فصل رفتن به سوی دریاچه فصل خاراندن پر و پاچه فصل شک و خیار و فصل تمشک فصل فالوده ، فصل آب زرشک فصل تفریح و گردش و حضرات در عوض ، ما و غوطه در حشرات بس که گرمای خانه د، دارد دم آب پز میشود بنی آدم همه پختند ، لاغرا ، چاقا کولر و...
      • معرفی پنج‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1389 11:47
        با سلام . امروز میخوام ابوالفضل زرویی نصر آباد رو براتون معرفی کنم . شاید این شخص معرف حضور خیلی هاتون باشه ، اما کسانی هم باشن که این شخص بزرگ وار رو نشناسند . ابوالفضل زرویی نصرآباد، شاعر، نویسنده و طنزپرداز معاصر، متولد پانزدهم اردیبهشت ماه 1348 است. آغاز فعالیت حرفه‌ای وی به دوازده سال پیش برمی‌گردد. او طی این مدت...
      • 125
      • 1
      • 2
      • صفحه 3
      • 4
      • 5