سلام به همگی دوستان عزیز . معذرت میخوام که یک مدت بسیار طولانی آپ نشدم و در خدمتتون نبودم .
اما حالا اومدم . با یک شرایط متفاوت . شاید باز هم با تاخیر مطلب بذارم . ام تمام سعیم رو میکنم که با فاصله زمانی کمی این کار رو انجام بدم .
امیدوارم از خوندن این مطالب لذت ببرین .
ممنون .
مردی با خود زمزمه کرد:خدایا با من حرف بزن،
یک سار شروع به خواندن کرد اما مرد نشنید.
فریاد بر آورد:خدایا با من حرف بزن،
آذرخش در آسمان غرید اما مرد گوش نکرد.
مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت:خدایا بگذار تو را ببینم .
ستاره ای درخشید اما مرد ندید.
مرد فریاد کشید:یک معجزه نشان بده،
نوزادی متولد شد اما مرد توجهی نکرد.
پس مرد در نهایت یاس فریاد زد :خدایا مرا لمس کن و بگذار بدانم این جا حضور داری.
در همین زمان خداوند پایین آمد و مرد را لمس کرد اما مرد پروانه را با دستش پراند و به راهش
ادامه داد.
موزس مندسون،پدربزرگ آهنگساز معروف آلمانی،فاقد جذابیت ظاهری بود.او با قامت نسبتا کوتاهش،قوزی نامناسب نیز داشت.
روزی،وی تاجری را در هامبورگ ملاقات کرد که دختری دوست داشتنی به نام فرومجی داشت.موزس ناامیدانه عاشق او شد،ولی فرومجی به خاطر ظاهر بدقواره او توجهی نشان نمی داد.
وقتی که زمان رفتن فرا رسید،موزس جرات کرد و دل به دریا زد و به اتاق او رفت تا از آخرین فرصت استفاده کند و با او حرف بزند.فرومجی دختری خوش قلب بود،ولی با بی اعتنایی خود به موزس،سخت او را غمگین کرد.اما موزس پس از سعی فراوان با شرمندگی پرسید:آیا باور دارید که پیمان زناشویی در آسمان ها بسته می شود؟فرومجی در حالی که هنوز به زمین می نگریست گفت:آری،شما هم معتقدید.
موزس پاسخ داد آری من باور دارم،آیا می دانید هنگام تولد هر پسر خداوند در عرش اعلام می دارد که او با کدام دختر ازدواج کند؟وقتی که من به دنیا آمدم،همسر آینده ام اعلام شد.پس خداوند گفت:ولی همسر تو گوژپشت است .
درست در همان لحظه من فریاد زدم :خدایا،داشتن همسری گوژپشت مصیبت است خواهش دارم قوز را به من و زیبایی را به او عطا کنید.
فرومجی سر خود را بالا گرفت و به چشم های موزس نگریست و از اعماق قلب منقلب شد.پس جلو رفت و دست هایش را به موزس داد و همسر وفادار او شد.
جواب نگار عزیز در قسمت نظرات پست قبل موجود است ...
طبیبی را دیدند که هر گاه به گورستان میرسید ، ردا در سر میکشید . سبب آن را سوال کردند . گفت : « از مردگان این گورستان شرم میکنم ! بر هر که مینگرم ، ضربت خورده من است و در هر که مینگرم ، از شربت من خورده است . »
آیا میدانید که ....
* تعداد چینی هایی که زبان انگلیسی بلدند از تعداد امریکایی هایی که زبان انگلیسی بلدند بیشتر است؟
* اگر به صورت مداوم هشت سال و هفت ماه و شش روز فریاد بزنید ، انرژی صوتی لازم برای گرم کردن یک فنجان قهوه را تولید کرده اید ؟
* حلزون به مدت سه سال میتوتند بخوابد ؟
* وزن موی سر انسان به طور تقریبی در طول عمرش برابر با وزن دو فیل آفریقایی است ؟
* رگ به رگ شدن پا بیشتر به این مربوط است که بدن انسان به مایعات احتیاج دارد ، یا به عبارت دیگر ، این رگ به رگ شدن از کمبود مایعات است ؟
* حداقل بیست سال طول میکشد تا علائم بیماری آلزایمر خود را نشان دهد ؟
چشم به هم زدن سریع ترین حرکتی است که ما انجام میدهیم . این عمل به قدری سریع انجام میشود که برای توصیف زمان کوتاه ، به شکل یک ضرب المثل در آمده است . کوچکترین واحد زمانی که ما در در زندگی روزمره با آن سر و کار داریم ثانیه است و یک چشم به هم زدن به طور متوسط ، چهار هزارم ثانیه طول میکشد . چشم به هم زدن به سه محله زمانی متفاوت تقسیم میشود . به این ترتیب که :
1 . پایین آوردن پلک (بالا ) ، 75 تا 90 هزارم ثانیه .
2 . بی حرکت نگه داشتن پلک پایین آورده شده ، 130 تا 170 هزارم ثانیه .
3 . بالا بردن پلک در حدود 170 هزارم ثانیه .
خاطرم تلخ بود و از سر سوز در همین اصل مطلب دیروز
یک کمی داد و قل کردم من گله از فئتبال کردم من
مانده ام من که قصد این بازی صرف بازی است یا بر اندازی ؟
لا اقل هی به هم لگد نزنند یا اگر میزنند ، بد نزنند
میزند این یکی به پهلو ، مشت آن یکی استاد «تکل» از پشت
این یکی با لگد ، بدون هدف میزند توی تخم چشم طرف
میخورد بمبی آن وسط به زمین (بازی دوستانه یعنی این ! )
همه اوراقی اند و اصلاحی نیست یک پا بدون جراحی
تازه طفلک نه این که خش پر و پاست سر تفسیر باخت هم دعواست !
تاجر و شاعر و وکیل و وزیر عارف و عامی و صغیر و کبیر
همه با این قضیه در گیرند همه مشغول بحث و تفسیرند
که خطا بود و داور لج بود تازه یک خورده هم زمین کج بود !
یا اگر بوق ها قوی تر بود تیم ما از حریف خود سر بود
یا فلانی ................... ای به .......................
بی جهت میخورند لایی ها پا طلا ها و سر طلایی ها !
نه به آن احترام و آن تجلیل نه به این خواری بدون ذلیل
به نقل از کتاب اصل مطلب (جناب زرویی نصر آباد)
آخر این فوتبال یعنی چه ؟ این همه داد و قال یعنی چه ؟
میکند گه عزیز و گاه ذلیل ؟ ذلت و عزتش بدون دلیل .
توی دروازه ، چیست کار «گلر » ؟ چیست مفهوم «اوت» یا «کرنر» ؟
گل کدام است و سر مربی کیست ؟ معنی «لیگ» و «جام حذفی» چیست ؟
«ویه ری» بهتر است یا «برنارد» ؟ آن کناری «بک» است یا «فوروارد» ؟
من که در این میانه حیرانم واقعا هیچ چی نمیدانم
موقع امتیاز و وقت شکست جان اعضای تیم در خطراست
هی به هم میخورد تعادلشان که چرا توپ رفته در گلشان !
از چه وقت شکست و پیروزی میشود جنگ و آتش افروزی ؟
بعد بازی و ازدحام نفوس منهدم میشود سه تا اتوبوس !
دست مردم ترقه و سنگ است آخر این بازیست یا جنگ است ؟
میشود پرت ، پاره آجر ها عین جنگ گلادیاتورها
فتنه ای واقعا تماشایی است مانده ام که این چه غوغایی است !
به نقل از کتاب اصل مطلب ( جناب زرویی نصرآباد)