جدایی


وقتی از عشقت جدا میشی...
اولش داغی...
میگی بیخیال باو دنیا رو عشقه...
ی چن ساعت ک میگذره...
هی تند تند گوشیتو چک میکنی...
عصبی میشی...
میری اس ام اسایی ک داده بود رو همشونو چندبار از اول میخونی...
میری تو گالری و به عکساش نگاه میکنی...
یدفعه گوشیتو میذاری کنار و خیره میشی ب رو ب روت...
فکر میکنی...
ب همه چی...
الآن کجاس ؟
چی کار میکنه؟
اونم دلش برا من تنگ شده؟
اونم داره کم کم ،کم میاره؟
چی شد اون دوست دارم گفتنا...؟
اون عشقم گفتنا... اون قول و قرارا...؟
حالا میری تو خاطراتت دنبال نشونی بگردی ک ببینی واقعا عاشقت بوده یا نه...
وارد خاطرات ک میشی دیگه کنترل اشکات دست خودت نیست...
این کارا میشه کار هر روزت..
دیگه شبا بهم شب بخیر نمیگین..
دیگه صبحا به عشقش از خواب بیدار نمیشی...
دیگه امیدی ب هیچ چیزی نداری...
دیگه *** عاشق *** نمیشی ...

نظرات 2 + ارسال نظر
نادم چهارشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 02:28 ب.ظ http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

دست عشق از دامن دل دور باد!
می‌توان آیا به دل دستور داد؟
می‌توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست!

باد را فرمود: باید ایستاد؟

آنکه دستور زبان عشق را
بی‌گزاره در نهاد ما نهاد
خوب می‌دانست تیغ تیز را
در کف مستی نمی‌بایست داد

بهار یکشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 01:39 ق.ظ http://www.berangeto.com

سلام لارا جونم
کجایی عزیزم؟ چرا پست جدید نذاشتی؟
ما منتظر نوشته های قشنگت هستیم

salam bahar jun . chashm sar mizanam . yekam netam beham rikhte bud in modat

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد