ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که اگر در زمان دانشمندان ،قهرمانان ،ورزشکاران ،پادشاهان و آدم های مهم گذشته ،کنکور وجود داشت ،شاید سر نوشت آنها هم عوض میشد و چیزی میشدند جز شخصیت هایی که امروزه از آنها میشناسیم .
امروز مخوایم در کنار هم بررسی کنیم و ببینیم که وجود کنکور چه تاثیری بر زندگی برخی از مشاهیر گذشته متوانست داشته باشد .
ادیسون : خوشبختانه وجود کنکور ،هیچ تغییری در مسیر زندگی این مخترع بزرگ ایجاد نمیکند . چون احتمالا وی پس از مشاهده این که به دلیل انتخاب رشته نادرست یا هر دلیل درست دیگری با رتبه ی بیست و پنج در هیچ دانشگاهی قبول نشده ، برق از سه فازش میپرید و درست در این لحظه سر نوشت ساز ، موفق به اختراع لامپ و سایر اختراعات برقی اش میشد .
انیشتین : این دانشمند چون بچه ( ... خوانی ) بود قطعا در شته فیزیک با رتبه پایین قبول میشد اما پس از فارغ التحصیلی وقتی میدید با این مدرک نمیتوان کار درست و حسابی دست و پا کرد ،میرفت کلاس کنکور باز میکرد و خودش از عکس های خودش برای تبلیغ کلاس کنکورش استفاده میکرد .
ابو علی سینا : این دانشمند و دانشمند و فیلسوف ،بدون هیچ مشکلی در رشته های خوب قبول میشد ولی متأسفانه سر انجام یکی از پیشنهاد ها و بورس های تحصیلی دانشگاه های خارجی ، وسوسه اش میکرد و باعث فرار مغز سوی سرزمین های ری ،بلخ و شوشتر میشد !
اسکندر مقدونی : وقتی اسکندر و سپاهیانش به ایران حمله کردند و لب مرز رسیدند ،متوجه میشوند که برای ورود به کشور باید کنکور بدهند و طبق قوانین موجود ،کسی نمیتواند همین طوری الکی سرش را پایین بیندازد و بیاید کشورمان را اشغال کند . اسکندر همان جا لب مرز ،مرتب کنکور میداد و مرتبا رتبه لازم را به دست نمی آورد . به این ترتیب نه تنها عمر خودش ،بلکه عمر نوه و نتیجه هایش هم به اشغال کشورمان قد نمیداد !
فردوسی : چون پادشاهان و بزرگان هم عصر این شاعر بزرگ ،از در هنر او عاجز بودند و از طرفی سرودن شاهنامه ،در آمد چندانی برای او نداشت و دخل و خرجش با هم جور نمیشد و مرتب به کاسب و بقال و سوپر مارکت سر کوچه و شرکت فروشنده خودروی لیزینگی اش بدهکار بود ،به مؤسسه کنکور انیشتین میرفت ،کتاب های کنکوری را به شعر مینوشت و آخر سر هم میگفت :
« بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین کتاب کنکوری !»
سعدی : خوشبختانه سعدی انقدر زرنگ بود که بتواند گلیم خودش را از آب بیرون بکشد و اجازه ندهد کنکور و قبول شدن یا نشدن در آن ،مسیر زندگی اش را عوض کند . ولی به هر حال ،قطعا یک باب جدید به گلستانش اضافه میکرد و احتمالا اسمش را هم میگذاشت : « آداب کنکور در سیرت پشت کنکوری ها ! »
بابا طاهر عریان :این شاعر بزرگ چون در کلاس های کنکور شرکت میکرد ، متوجه میشد نام فامیلش باعث میشود بچه های کلاس هر روز مضامین جدیدی برایش کوک کنند . او در گام اول باید میرفت فامیلی اش را عوض میکرد و مثلا میشد بابا طاهر پوشیده !در ادامه هم رشته ادبیات قبول میشد و شعر میسرود ، ولی اشعارش به شدت تحت تاثیر کنکور قرار میگرفت ،مثلا میسرود :
« بده خنجر که تا سینه کنم چاک ببینم تست ،بر جونم چه کرده ؟ »
قشنگ بود
سلام
عجب! این کنکور با سرنوشت ما چه کرده؟!